به گزارش نماینده به نقل از فارس، کتاب «من اسیر زندهام» یک نمایشنامه خواندنی به قلم نویسنده و نمایشنامه نویس سرشناس کشورمان عبدالحی شماسی است. نمایشنامهای متفاوت و با زاویه دید متفاوتتر نسبت به زندگی مرحوم سیدعلی اکبر ابوترابی در زندانهای رژیم بعثی عراق.
روایتهای این نمایشنامه مرتب با عوض شدن زاویه دید و افراد حاضر در صحنه عوض میشود و مرحوم ابوترابی با افراد مختلف روبرو میشود. افرادی که حتی در لشگر صدام هستند اما ناچار به تحسین هوش و مقاومت او میشوند یا افرادی از آزادگان که در سالها اسارتشان به شدت شیفته ابوترابی شدهاند.
بعد از کمی جلو رفتن نمایشنامه فضای روایت مبهم میشود تا جایی که خواننده میماند آیا روح از بدن این آزاده رفته و روح او نقش بازی میکند یا اینکه همه اتفاقات و گفتوگوها واقعی است و این ابهام اتفاقا جذابیت خوبی برای پیگیری این نمایشنامه به وجود میآورد.
در کنار اینها گفتوگوها و جا به جایی بین زمانهای مختلف این امکان را به شماسی داده است که هم از گذشته ابوترابی برای خواننده اش بگوید هم از آیندهای که بعد از بازگشت به ایران انتظارش را میکشید و هم اتفاقات متنوعی که در اردوگاهها برای آنها افتاد.
و در مجموعه تعدد روایتها و رفت و آمد شخصیتها فضای مناسبی ایجاد کرده که شما ماجراهای اسارت و اتفاقاتی که مرحوم ابوترابی و دیگر آزادگان با آن درگیر بودند را به قلم یک نمایشنامه نویس خوش ذوق و توانمند بخوانید.
**گناهی که ابوترابی به گردن گرفت
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
ابوترابی: آقایان از این به بعد کار کنید و با عراقها برخورد نکنید... شما باید سالم به ایران برگردید...
رحیم: بلوک زدن برای بعثیها حرام است... بلوک زدن یعنی کمک به بعثیها که بتوانند برادرانمان را شهید کنند آن وقت چه طور می خواهید آن دنیا جواب دهید؟
محمود: پس ایمانتان را از دست ندهید ... به اعتصاب ادامه دهید.
ابوترابی: اگر بلوک زدن برای بعثیها حرام است، گناهش به گردن من... شما کاری کردهاید که از کسانی که ۲۰ سال در حوزههای علمیه تهذیب نفس کردهاند، مقامتان بالاتر است... باور کنید که این بلوکها را برای جبهه نمیخواهند.
رحیم: این وعده را بعثیها با چه قیمتی بهت دادهاند؟
ابوترابی: هیچ وعدهای داده نشده
محمود: ما که میدانیم به بهانه سلامتی بچهها با بعثیها ساخت و پاخت کردهای.
ابوترابی: هیچ سازشی انجام نگرفته. من با تیمسار رفیق قرار گذاشتم... قرار شد در ازای بلوک زدن، آرامش به اردوگاه برگردد. آقایان من به شما قول میدهم که این بلوکها را برای جبهه نمیخواهند.
رضا: از کجا این قدر مطمئنی؟
ابوترابی: تیمسار رفیق قولش را داد.
محمود: قول یک بعثی!
رحیم و محمود و گروهش میزنند زیر خنده.
ابوترابی: آقایان ما مثل دوندههایی هستیم که باید همه با هم به آخر خط برسیم. اگر کسی نفس کم بیاورد و جا بماند، همه ما گناهکاریم... به خاطر این چند دستگی خیلیها در این چند ماه نفس کم آوردند... چرا باید گروهی آن طرف اردوگاه باشند و گروهی دیگر این طرف و از هم دور بمانیم؟»
از دیگر ویژگیهای این متن نمایشی، استفاده هنرمندانه نویسنده از تعداد قابل توجهی کاراکتر نمایشی است، به طوری که در این متن ۴۸ کاراکتر انسانی، دارای نقش مشخص و تعریف شدهاند که به تدریج واردی فضای نمایش شده و هر یک به اندازه خود به نقشآفرینی میپردازند و جالب اینکه هیچ کدام از این شخصیتها غیرواقعی نبوده و مخاطب میتواند شخصیت هر یک از آنها را از پس پرده کلامشان حس کند.
نمایشنامه «من اسیر زندهام» را انتشارات کتاب نیستان در ۱۱۶ صفحه و با قیمت ۶۵۰۰ تومان روانه بازار کرده است.
برای تهیه این کتاب میتوانید با شماره تلفن۲۲۶۱۲۴۴۳ تماس بگیرید.
نظر شما